جدول جو
جدول جو

معنی علی کمر - جستجوی لغت در جدول جو

علی کمر(عَ کَ)
دهی است از بخش نمین، شهرستان اردبیل و دارای 200 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ عُ مَ)
مصری. وی در سال 1287 ه. ق. در ناحیۀ باجور مصر متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان بپایان رساند و مشغول امور تعلیم و تربیت شد و بر اثر شرکتش در یک جنبش ملی، به رفح تبعید شد و پس از بازگشت بازرس وزارت فرهنگ گردید. ودر سال 1349 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: هدایهالمدرس. و نیز در تألیف القراءه الرشیده شرکت داشت. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ لُ)
امیر علی لر، ابن بدر بن شجاع الدین خورشید بن ابی بکر. وی از امیرزادگان لر کوچک (لرستان) بود که مخلوطی از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی بودند و در حدود بین عراق عجم و عراق عرب میزیستند. و نخستین امیر آنان شجاع الدین خورشید بن ابوبکر بود که از 580تا 621 هجری قمری حکومت کرد. این امیر علی نوۀ شجاع الدین بود و چون پدرش بدر به توطئۀ سیف الدین رستم کشته شده بود، او نیز به کمک شرف الدین ابوبکر برادر سیف الدین، سیف الدین رستم را به قتل رساند و شرف الدین به جای وی نشست. اما امیرعلی بعد از مدتی به دست عزالدین گرشاسف برادر سیف الدین رستم و شرف الدین ابوبکر کشته شد. (از تاریخ مفصل ایران، مغول، عباس اقبال)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ ر ر)
ابن حسن بن علی بن محمد حرعاملی. عالم و شاعر و نثرنویس بود. وی در سال 1048 هجری قمری در راه مکه درگذشت. او را مجموعۀ شعر و نثری است. (از معجم المؤلفین بنقل از امل الاّمل ص 443)
ابن محمد حرعاملی کرکی. نویسنده و ادیب و شاعر بود و بسال 1015 ه. ق. درگذشت. او را مجموعۀ اشعاری است. (از معجم المؤلفین، بنقل از فواید الرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 320)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُرر)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حرعاملی جبعی. ادیب و مورخ (1229- 1269 هجری قمری) بود وی نیابت قضا را در جبع به عهده داشت. او راست: 1- تراجم رجال جبل عامل. 2- مهذب الاقوال فی التاریخ. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 35 ص 53). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 283 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
مرکّب از: بی + کمر، بی کمربند.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا
(عَ اَ بَ)
خان زاده علی اکبر، وی ازجملۀ بزرگانی است که در روز چهارشنبه دوازدهم ماه رمضان سال 771 هجری قمری در وقت جلوس امیرتیمور گورکانی بر تخت سلطنت حضور داشت و بر سلطنت او با دیگر بزرگان اتفاق کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 419)
(امیر...، مشهور به امیر مهین. وی از سادات و نقبای مشهد مقدس رضوی و معاصر سلطان حسین بایقرا بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 641)
لغت نامه دهخدا
(عَ اَ بَ)
دهی است از دهستان دروفرامان، بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 27 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 4 هزارگزی شمال فرامان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر. و دارای 300 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود. و محصول آن غلات و چغندرقند و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است، و در تابستان از طریق باغ ملک و کرانی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ بَ)
علی بزرگتر در مقابل علی اصغر وعلی اوسط. این ترکیب متداول فارسی به سکون یاء تلفظمی شود و بصورت یک کلمه برای نام کسان بکار می رود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ابراهیم بن محمد بن اسماعیل بن صلاح حسنی یمانی صنعانی، از آل امیر در صنعان. رجوع به علی صنعانی (ابن ابراهیم بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ)
ابن حسن احمر. ادیب و نحوی و صرفی. متوفی در حدود سال 194 هجری قمری وی را با کسائی صحبتی بود. او راست: 1- التصریف. 2- تفنن البلغاء. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء ج 13 ص 5. بغیهالوعاه سیوطی ص 334)
ابن مبارک احمر. وی بر شعر ابی نواس دو غلط و اشتباه گرفته است که در الموشح مذکور است. رجوع به الموشح مرزبانی ص 273 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مِ)
ابن علی محمد (علی فهمی کامل...). نویسنده و مورّخ و سیاستمدار بود. وی در سال 1287 هجری قمری در قاهره متولد شد و در مدرسه زبانهای خارجی و دبیرستان نظام تحصیل کرد و وارد ارتش شد سپس از ارتش استعفا داد و با برادرش مصطفی کامل در جنبشهای ملی شرکت کرد و حزب وطنی را تأسیس کردند و سرانجام در بیست وششم جمادی ثانیۀ سال 1345 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- الاقتصاد السیاسی. 2- سیره مصطفی کامل فی أربعه و ثلاثین ربیعاء در نه جلد. 3- المسأله المصریه. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن منصور بن محمد بن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد و المدفن، مشهور به علی الکبیر. وی در سال 1207 هجری قمری در کربلاء درگذشت. او را تصنیفاتی است. (از معجم المؤلفین)
ابن محمد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی. مشهور به شیخ علی صغیر و یا شیخ علی کبیر. رجوع به علی صغیر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن قربانعلی بن قاسم بن محمدعلی آملی کنی تهرانی. از فقهای بزرگ امامیه در نیمۀ دوم قرن سیزدهم بود. وی در سال 1220 هجری قمری در قریۀ کن واقع در دوفرسخی شمال تهران متولد شد و به قصد تحصیل مسافرتهای بسیار و طولانی کرد. سرانجام در اواخر عمر به ’کن’ بازگشت و در بیست وهفتم محرم سال 1306 هجری قمری در سن 86سالگی درگذشت و در شهر ری در جوار مرقد شاه عبدالعظیم دفن گردید. و پس از چندی که جسد ناصرالدین شاه قاجار را نیز در آنجا دفن کردند، مقبرۀ شیخ علی کنی در گوشه ای از مقبرۀ ناصرالدین شاه قرار گرفت. او راست: 1- تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل. 2- توضیح المقال فی علم الدرایهو الرجال. 3- القضاء و الشهادات، در سه جلد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 332 و معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 138 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان زبرخان، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه. ودارای 256 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِمْ مَ)
ابن محمد. وی آخرین سفیر حضرت قائم (ع) در دورۀ غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند و پس از او سفیر دیگری امام (ع) را ندیده و حدیثش را نشنیده است. وی در سال 326 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 101)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَمْ ما)
ابن اسماعیل بن شعیب بن مثیم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
أزهری. عالم در علم بیان بود. او راست: شرک الاّمل لصید شوارد المسائل فی المعانی و البیان و البدیع، که در سال 1311 هجری قمری در مصر پس از مرگ مؤلف بچاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریه ج 2 ص 310)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
خواجه علی صدر، اصل او از خوارزم بود و در خراسان میزیست. وقتی محمد تیمور سلطان بر خراسان مسلط شد برخی از متعصبان اهل سنت شروع به اذیت و آزار شیعیان کردند و فتنه ها برپا ساختند تا اینکه این خواجه علی صدر بنا به درخواست امیر غیاث الدین محمد بن امیریوسف، به محمد تیمور سلطان گوشزد کرد که این اعمال موجب فتنه و تخریب مملکت میشود و بدین ترتیب دستور منع آزار شیعیان صادر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 533)
لغت نامه دهخدا
(عَ گِ دَ)
دهی است از دهستان برکشلو، بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 100 تن سکنه. آب آن ازنهر شهرچای تأمین میشود. و محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ)
دهی است جزء بخش خرقان، شهرستان ساوه واقع در 20هزارگزی شمال باختری ساوه. و در سر راه عمومی خرقان به زرند. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1250 تن سکنه. آب آن از رود خانه لار و ینگی کند تأمین می شود. و محصول آن غلات، سیب زمینی، باغات، انگور، بادام و یونجه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. این ده دارای زیارتگاهی بنام ’هفت امام’ است. و آثار قلعۀ مخروبه ای نیز روی تپۀ شمال آبادی واقع است. مزارع دین باغی، گون بابک، کهریز چائی، دره قلمشرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَکْ کی)
ترانه سازی بوده است دردستگاه بوبکر ربانی. و در ذیقعده سال 421 هجری قمری که سلطان محمد غزنوی را، برادرش سلطان مسعود به قلعۀ مندیش میفرستاد تا زندانی شود، این مرد که از ندمای او بود این دو بیت را بر بدیهه حسب حال او ساخت:
ای شاه چه بود اینکه ترا پیش آمد
دشمنت هم از پیرهن خویش آمد
از محنتها محنت تو بیش آمد
از ملک پدر بهر تو ’مندیش’ آمد.
اما نام این علی مکی در تاریخ بیهقی تصحیف شده به صورت ’یکی’ نگاشته شده است: ’...قلعه ای دیدیم سخت بلند، و نردبان پایهای بی حد و اندازه، چنانکه بسیار رنج رسیدی تا کسی برتوانستی شد. امیرمحمد از مهد بزیر آمد و بند داشت، با کفش و کلاه ساده، و قبای دیبای لعل پوشیده. و ما وی را بدیدیم و ممکن نشد خدمتی یا اشارتی کردن. گریستن بر ما افتاد، کدام آب دیده که دجله و فرات چنانکه رود براندند. ناصری و بغوی که با ما بودند و یکی بود از ندمای این پادشاه و شعر و ترانه خوش گفتی، بگریست و پس بدیهه نیکو گفت: ای شاه چه...’. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 75، و چ سعید نفیسی ص 76، و به دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی چ 2 ص 331 شود. و نام این علی مکی در یکی از قصاید منوچهری دامغانی (ص 133) آمده است:
یکی چون معبد مطرب، دوم چون زلزل رازی
سیم چون ستی زرین، چهارم چون علی مکی.

ابن ناصر بن محمد بن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی. مشهور به ابن ناصر و ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حجازی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی. مشهور به زمزمی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُرْ ری)
ابن عبدالقادر بن سودۀ مری. مکنی به ابوالحسن. شاعر متوفی در سال 1333 هجری قمری او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ مَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ / قُمْ می)
ابن حیدر بن علی منعل قمی. ملقب به نورالدین. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او راست: 1- شرح مبادی الوصول علامه. 2- نهایه الاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال ابن مطهر، در علم رجال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 749) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 279)
ابن حسین قمی شیعی. ملقب به نورالدین. وی در سال 972 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نهایهالاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه. رجوع به ابن بابویه و علی (ابن حسین بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علف کرم
تصویر علف کرم
گیاه کرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی اکبر
تصویر علی اکبر
نامی است از نامهای مردان مسلمان
فرهنگ لغت هوشیار
پتک چوبی همراه با گوه که در تعبیه ی سقف مورد استفاده قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی